جدول جو
جدول جو

معنی قاسم عرنی - جستجوی لغت در جدول جو

قاسم عرنی
(سِ عُ رَ نی ی)
ابن حکم بن کثیر، مشهور به عرنی. قاضی و از رجال حدیث بود. منصب قضاء شهر همدان در روزگار هارون الرشید به وی مفوض گشت و در این شغل بود که به سال 208 هجری قمری وفات یافت. رجوع به تهذیب التهذیب ج 7 ص 311 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 9 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یکی از عالمان و فقیهان مدینه در زمان عمر بن عبدالعزیز است. عمر وی را با نه تن دیگر از فقیهان مدینه خواست و به آنان گفت شما را برای آن دعوت کردم که طرفدار حق و عدالت باشید. اگر کسی را دیدید که بیدادگری میکند و یا یکی از فرمانداران من راه ظلم و تبهکاری پیش گرفته اند باید مرا آگاه سازیدو سپس متفرق شدند. (سیرۀ عمر بن عبد العزیز ص 32)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ کَ)
از بزرگان عهد سلطان حسین میرزا است که در ف تنه ابوالقاسم بخشی کشته شد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 538)
لغت نامه دهخدا
(سِ عَ)
ابن ثابت بن حزم عوفی سرقسطی (255- 302هجری قمری) ، مکنی به ابومحمد. دانشمند لغت و علم حدیث است. وی با پدر از سرقسطه به مصر و مکه مسافرت کرد و گفته اند: او نخستین کسی است که کتاب ’العین’ را به اندلس آورد. از وی خواستند که در سرقسطه به امر قضامشغول شود ولی او از اینکار امتناع ورزید و در همانجا وفات یافت. تألیفاتی دارد و از اوست: 1- الدلائل فی شرح غریب الحدیث. این کتاب را پیش از آنکه به انجام برساند وفات یافت و پدرش آن را به انجام آورد. ابومحمد علی بن احمد از این کتاب یاد کرده و از آن ستایش نموده است. رجوع به نفح الطبیب ج 1 ص 346 و فهرست ابن خلیفه ص 191 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 7 و معجم الادباء چ 2 ج 6 ص 154 و پاورقی کشف الظنون ج 2 ص 1205 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ عِ)
ابن ادریس، مکنی به ابودلف. یکی از سرداران مأمون خلیفه بود که از جانب او به سال 210 هجری قمری 825 میلادی به حکومت همدان منصوب گردید و این حکومت به ارث به پسر و نوادگان او رسید. عمر بن عبدالعزیز به سال 281 هجری قمری اصفهان و نهاوند را نیز ضمیمۀ قلمرو حکومت خود کرد. (ترجمه طبقات سلاطین سلام لین پول ص 112)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ابن عیسی بن ادریس بن معقل، مکنی به ابودلف و مشهور به عجلی از خاندان بنی عجل بن لجیم. بزرگ خاندان خود و امیر کرخ و یکی از بزرگان بود. رجوع به وفیات الاعیان ج 1 ص 423 والاغانی طبعه الدار ج 8 ص 248 و سمط اللئالی ص 331 و مرزبانی ص 334 و نویری ج 4 ص 249 و تاریخ بغداد ج 12 ص 416 و هبه الایام بدیعی ص 93 و 103 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 13 و ابن الندیم و ذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج 2 ص 160 و ابودلف شود
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ)
دهی است از دهستان حومه بخش گاوبندی شهرستان لار. در 2هزارگزی جنوب خاور گاوبندی و کنار شوسۀ سابق بوشهر به لنگه و در جلگه واقع است. هوای آن گرم مالاریائی است. 275 تن سکنه دارد. آب آن از چاه وباران و محصول آن غلات و خرما و تنباکو و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
ابن صلاح الدین الخانی (1028- 1109 هجری قمری / 1619- 1697 میلادی) یکی از دانشمندان متصوف و از مردم حلب است. وی به عراق و حجاز و ترکیه سفر کرد و به حلب برگشت و تا هنگام مرگ متصدی منصب افتاء بود. تألیفاتی دارد و از اوست: 1- السیر والسلوک الی ملک الملوک، چاپی. 2- تصوف. 3- شرح علی الجزریه، در تجوید. 4- رساله فی المنطق. کتابهای اخیر خطی است. رجوع به سلک الدرر ج 4 ص 9 و اعلام النبلاء ج 6 ص 416 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 11 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ حَ)
از عارفان است. بشرحافی به زیارت وی میرفت روزی بیمار شد. بشرحافی به عیادت او آمد، دید که خشتی زیر سر نهاده و یک پاره بوریای کهنه در زیر پهلو انداخته. چون بیرون آمد همسایگان وی گفتند سی سال است که همسایه ماست و هرگز از ما حاجتی نخواسته است. (نفحات الانس چ 1336 ص 49)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ جُ)
ابن حنظله الجهنی یکی از سرداران لشکر علی (ع) در جنگ صفین است. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 545)
لغت نامه دهخدا
(سِ رَسْ سی ی)
ابن ابراهیم بن اسماعیل حسنی علوی، مکنی به ابومحمد ومشهور به رسی (169- 246 هجری قمری) از پیشوایان زیدیه و مردی دانشمند و فقیه و شاعر بود. وی برادر ابن طباطبا (محمد بن ابراهیم) است. در کوهستان قدس پیرامون مدینه سکونت داشت. و پس از مرگ برادر به سال 199 هجری قمری دعوت خود را آشکار کرد و در ’الرس’ وفات یافت. او را بیست ویک رساله است و از آنها است: 1- امامت. 2- رد بر ابن مقفع. 3- سیاست النفس. 4- العدل و التوحید. 5- الناسخ والمنسوخ. مرزبانی وی را در شمار شعرا یاد کرده و به پیشوائی و کتابهای او اشاره نکرده، و شعری نیکو از او آورده است. من جمله ابیاتی است که به این شعر ختم میشود:
اذا اکدی جنی وطن
فلی فی الارض منعرج.
و گوید یکی از فرزندان او حسین بن حسن بن قاسم زیدی صاحب یمن است. رجوع به تاریخ الیمن ص 18 والبعثه المصریه ص 23 و مرزبانی ص 335 و زرکلی چ 2 ج 6 ص 5 شود. وی ملقب به ترجمان الدین وجد ائمۀ رسی یمن است. به سال 246 هجری قمری / 860 میلادی وفات یافت. یکی از نبیرگان قاسم رسی از مدعیان امامت در عصر مأمون خلیفه به اسم یحیی الهادی در سعدا از بلاد یمن شعبه ای از فرقۀ زیدیه تأسیس کرد که ائمۀ آن هنوز نیز در آن سرزمین به امامت فرقۀ خود باقی هستند. (ترجمه طبقات سلاطین لین پول چ 1313 تهران ص 92)
لغت نامه دهخدا